خستگی از سر و روی ـش می بارید، روز سختی سپری کرده بود در کنار چند نفر ایستاده و شروع به صحبت بود. یکباره دست در کیف رو دوشی اش کرد و پاکت سیگار(مارلبرو فلیتر پلاس وان) را درآورد به طرز هیجان انگیزی سیگار را آتش کرد و با پُکی عمیق، دود حاصل از استعمال را به آسمان هوا کرد و به صحبت کردن ادامه داد… بی هیچ توجهی به چادر روی سر و حجاب کاملی که داشت ! انصافاً زیبایی ذاتی نیز از چهره اش هویدا بود ، صورتی صاف و سفید و تپل ! باقیش نیز بماند !