جامعهی معاصر ایران، در اعماق خود، با یک بحران معنایی دستوپنجه نرم میکند؛ بحرانی که خود را در اشتیاقی فراگیر برای «زندگی معمولی» نمایان میسازد. این اشتیاق، در نگاه اول، شاید ساده و پیشپاافتاده به نظر برسد، اما در پس آن، یک پرسش عمیق فلسفی-اجتماعی نهفته است: معنای زیستن در بستری که «معمولی بودن» خود به یک آرمان دستنیافتنی تبدیل شده، چیست؟
«زندگی معمولی» در گفتمان جامعه ایرانی، صرفاً به معنای رفاه اقتصادی یا ثبات سیاسی نیست. این مفهوم، به یک وضعیت وجودی اشاره دارد که در آن، فرد قادر است افق آینده خود را ترسیم کند، انرژی روانی خود را به جای صرف بقا و مبارزه با موانع روزمره، صرف رشد شخصی، خلاقیت و بهبود کیفیت زندگی کند. این، بازگشت به اصالت فرد و حق طبیعی او برای شکوفایی است؛ حقی که در میانهی کلانروایتهای ایدئولوژیک، بحرانهای اقتصادی و تنشهای اجتماعی، به حاشیه رانده شده است.
از منظر فلسفی، این پدیده را میتوان نوعی «خستگی از امر استثنایی» دانست. دههها زیستن در وضعیتهای بحرانی و «استثنایی»، جامعه را به نقطهای رسانده که در آن، «معمولی بودن» - یعنی قابل پیشبینی بودن، امنیت و آزادی انتخابهای فردی - به والاترین ارزش تبدیل میشود. این امر، نشاندهندهی یک گسست عمیق میان فرد و ساختارهای کلان است. زمانی که فرد احساس میکند روایتهای بزرگ اجتماعی، دیگر پاسخگوی نیازهای وجودی و روزمرهی او نیستند، به درون خود پناه میبرد و در مقیاس کوچک زندگی شخصی، به دنبال بازتعریف معنا میگردد.
این جستجوی معنا در زندگی روزمره، گرچه یک مکانیزم دفاعی برای حفظ سلامت روان فردی است، اما در سطح اجتماعی، یک هشدار جدی را به صدا در میآورد. جامعهای که آرمان شهروندانش از فتح قلههای بزرگ به داشتن یک «زندگی معمولی» تقلیل مییابد، جامعهای است که دچار فرسایش امید و سرمایهی اجتماعی شده است. این وضعیت، رابطهی فرد و جامعه را بازتعریف میکند؛ فرد دیگر خود را در نسبت با یک پروژهی جمعی بزرگ تعریف نمیکند، بلکه جامعه را همچون بستری میبیند که باید نیازهای اولیهی او برای یک زیست انسانی را برآورده سازد.
در نهایت، مسئلهی روز جامعهی ایرانی، صرفاً یک چالش اقتصادی یا سیاسی نیست، بلکه یک پرسش وجودی است. بازگرداندن معنا به زندگی جمعی و فراهم آوردن امکانی که در آن «زندگی معمولی» یک حق طبیعی باشد و نه یک آرزوی دوردست، بزرگترین چالشی است که آیندهی این جامعه را رقم خواهد زد. این مهم، نیازمند بازنگری در قرارداد اجتماعی و ایجاد فضایی است که در آن، فردیت انسان به رسمیت شناخته شده و مسیر شکوفایی او هموار گردد.