از لولیدن تا چرخیدن

گاهی مقصد بر همراه مقدم است و گاهی همراه بر مقصد ارجع!

زندگی توأمان صحنه قصد و مقصد و سفر است، از کوچکترین اعمال گرفته؛ خوردن و خوابیدن و دفع و جذب گرفته تا . . .

مقصد پرواز است؛ پرنده روح تن را قفسی می بیند که در باد نهاده باشند.

ما قبرستان نشینان عادات سخیف ، چون کرم هایی فربه و تن پرور در منجلاب و گرفتاری ها دنیا میخ کوب گشته ایم و سرگرم اموراتی هستیم که خود ساخته ایم.

از لولیدن در افکار پست گرفته تا چرخیدن در اعمال عبث.

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • دوشنبه ۲۵ ارديبهشت ۰۲

فلسفه بافی های ذهنم !

دنیا عوض شده و آدم ها عوضی ، کسی چه میداند ؟! اینکه آدم هایِ عوضی، دنیا را عوض کرده اند یا دنیایِ عوض شده، آدم ها را عوضی کرده است.

شاید فلسفه این دنیا همان عوضی بودنش است ، اینکه هدف و غایت این دنیا نیست و تکیه بر دنیا ، یعنی تکیه بر باد !

انسان های عوضی هم بسیار موهبت خوبی است ، این که بفهمیم جز به خدا نبایستی تکیه کرد و فقط تنها یار و دوست ماندگار خداست.

ناخوشی ها و ناملایمات این دنیا باید باشد تا درک کنیم و بفهمیم.

در غیاب خورشید است که تاریکی پدیدار می شود تا درک کنیم که خورشید حضور ندارد.

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • دوشنبه ۲۵ ارديبهشت ۰۲

قلمرو خواب

در انتزاع خواب و خیال ، جایی که ممکن است صاحب خیلی چیز ها و عامل خیلی کار ها و ... باشی ، که در واقعیت ماده، وجود نداشته باشد ، گاهی شیرین است و گاهی تلخ، گاهی باعث شعف می شود و گاهی ترس !

در قلمرو خیال و خواب به قول مارسل پروست « جایی در برزخ خواب و رویا. جایی که برای لحظاتی، فقط چند ثانیه، شاید هم کمتر، نمیفهمید کجایید، کجا بوده اید، یا که هستید.»

آن زمان گرگ و میش را نیز بسیار می پسندم ، زمانی که زمان ، زمان نیست ، جهان ، جهان نیست ، هیچ چیزی شبیه هیچ چیزی نیست. همه چیز نامفهوم است ، حتی در این که که هستیم و کجا هستیم تردید است ...

خواب تنها موقعیتی است که می تواند تو را پادشاه سرزمین ت نماید و هر آنچه بخواهی انجام دهی از اسفل اعمال تا اعلی اعمال ، از اخلاق تا انسانیت . . .

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • چهارشنبه ۱۶ فروردين ۰۲

خاصیت عشق

عشق ، تنها حالتی است که چرتکه نمی اندازد ، عاشق نه حسابدار است و نه فیلسوف به عقل و منطق . . .

 

بقیه چیز هایی که به ناف عشق می بندند ، سوء تفاهمات و سوء برداشت های بی رحمانه ای بیش نیست.

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • سه شنبه ۲۳ اسفند ۰۱

لغت ، ذهن و دیگر هیچ

تقریباً یک سال است ، هر کتابی را به دست می گیرم که بخوانم ، ساعاتی که تورق میزنم کتاب مورد نظر را ، یا انتهایش را حدس می زنم و یا جملاتش تکراری به نظرم می آید ! فی المثل مدتی است کتابی چشمم را نگرفته است.

چند دلیل می تواند داشته باشد ؛

یا نویسندگان جدیدا بیش از حد پایبند ارجاعات هستند و در ورته رونوشت برداشتن محض هستند.

یا اینکه ذهن من پر شده است از متون و لغاتی که تکراری اند.

و آرزوی من این است که اولی صدق کند . . .

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • شنبه ۲۰ اسفند ۰۱