آرش، ماهها برای فتح «قلهی سکوت» تمرین کرده بود. او تمام کتابهای عرفانی و انگیزشی را خوانده بود. به خودش تلقین کرده بود که «خور و خواب» بندهایی هستند که انسان را از «طیران» (پرواز) باز میدارند. او معتقد بود که شهوتِ رسیدن به قله، باید تمام نیازهای جسمیاش را بسوزاند و از بین ببرد.
او میخواست شبیه آن عارفانی باشد که با روزی یک بادام، روحشان را آزاد میکنند.
در نیمهی راه صعود، همهچیز به هم ریخت. آرش نه تنها احساس آزادی و سبکی نمیکرد، بلکه تبدیل به موجودی خشمگین و درندهخو شده بود. او بر سر راهنمای محلیاش فریاد میزد و هر سنگی را که زیر پایش میلغزید، نفرین میکرد.
راهنمای کهنهکار ایستاد، کتریاش را درآورد و با آرامش گفت: «تا یک سوپ داغ نخوری و دو ساعت نخوابی، من یک قدم دیگر هم برنمیدارم.»
آرش با خشم غرید: «وقت برای تلف کردن نداریم! من برای پرواز اینجایم، نه برای خواب!»
راهنما به چشمان قرمز و گودافتادهی او زل زد و گفت: «تو در حال پرواز نیستی. تو در حال سقوطی. آدمی که خوب نمیخوابد، پرواز نمیکند؛ فقط توهمِ پرواز میزند و آخرش خودش را خُرد میکند.»
این داستانِ آرش، داستان همهی ماست. ما درگیر یک سوءتفاهم بزرگ شدهایم. ما فکر میکنیم «آدم شدن» و «طیران» (همان تعالی و پرواز روحی) یک فرآیند ذهنیِ محض است که با نادیده گرفتن جسم به دست میآید.
اما واقعیت این است: جسم، سکوی پرتابِ روح است.
کسی که هواپیما را اختراع کرد، گرسنه نبود. کسی که سمفونی نهم را نوشت، از کمخوابی مغزش در حال خاموشی نبود. «آدمی» به مغز است و مغز برای کار کردن، برای خلاقیت، برای مهربانی و برای «خودآگاهی» نیاز به انرژی دارد.
خوب خوردن و خوب خوابیدن، تن را شریف میکند. اینها «شغب و جهل» نیستند؛ اینها احترام به ابزاری است که قرار است ما را به مقصد برساند. آدمی که هشت ساعتِ مورد نیازش را نمیخوابد، تبدیل به نسخهای خشمگینتر و کمطاقتتر از خودش میشود. او «کمتر آدم» است، چون بخش پردازشگر مرکزیاش (مغزش) به دلیل کمبود انرژی، در حالت اضطراری کار میکند.
شاید فاجعهی سیستم آموزشی ما همین است. هیچکس در هیچ مدرسهای به ما یاد نداد که «خوب خوردن» و «درست خوابیدن» پایهایترین درسهای اخلاق و خودشناسی هستند. ما فرمولهای فیزیک را برای پرتاب موشک یاد گرفتیم، اما فرمول سوخترسانی به مغز خودمان را برای یک «طیران» سادهی روزانه بلد نیستیم.
شاید منظور سعدی از مذمت «خور و خواب» در آن دوران، افراطی بوده که مانع کار میشده؛ اما در دوران ما که کمخوابی و سوءتغذیه (فستفودها) تبدیل به یک فضیلتِ کاری شده است، «خور و خوابِ» باکیفیت، نه تنها فضیلت، که سنگ بنای اصلیِ «آدم شدن» است.