شیطان از نگاهی دیگر

شیطان در همه چیز نهایت آن را می خواست، در عبادت گوی سبقت را از همه ربوده بود و در عشق به خدا نیز نهایت را می جویید و همین عشق باعث شد سجده در مقابل انسان را به مثابه شرک قلمداد نماید و از آن سرباز زد.

همانطوری که مولوی در مثنوی معنوی می فرماید :

« ترک سجده از حسد گیرم که بود

آن حسد از عشق خیزد نه جحود

هم حسد از دوستی خیزد یقین

که شود با دوست غیری همنشین »

عاشق، از این که کسی دیگر را در کنار معشوقش ببیند حسادت می کند و ممکن است دست به هر کاری بزند و ابلیس نیز این جا این را بیان می کند که چون خداوند به آدم لطف بیشتری داشت، او سجده نکرد. در مقابل رقیب که سجده نمی کنند.

از این گذشته خداوند مثال بازی شطرنج تمام مهره ها را چیده بود و می خواست که من عصیان کنم؛ زیرا نقش من را هم اینگونه مشخص کرده بود. او خودش اینگونه می خواست که من عصیان کنم. اگر نمی خواست مگر امکان داشت من دست به چنین عملی بزنم؟ من چون بازیگری در صحنه نمایش بودم که باید نقش خود را ایفا می کردم.

و ادامه داد:

با این که مرا از درگاه خویش رانده است و مطرود ساخته، ولی بازهم چشم و دل من به دنبال او مانده و در قلبم جای دارد. همه قهر او را می نگرند و به این می اندیشند که چرا پس از آن همه عبادت مرا مطرود ساخت ولی من به دنبال الطاف او هستم و هنوز هم از آنها یاد می کنم. او بیش از این ها بزرگ است و کریم.

یعنی شیطان با همه عصیانگری که داشته، چون با شناخت و عمق وجود خدا را پرستش کرده است، باز هم به بخشش خداوند امیدوار است.

 

------

پی نوشت :

۱) این ابیات در مثنوی معنوی به عنوان گفتگوی معاویه و شیطان ذکر شده است و داستان از این قرار است که شیطان در نزد معاویه ظاهر گشته و این گفتگو را انجام می دهد ، هدف اصلی شیطان از بیان آنها ، سرگرم نمودن معاویه و گرفتن فرصت از او برای جلوگیری از شرکت در نماز جماعت پشت سر پیامبر اسلام (ص) است و در آخر نیز موفق گشته و ابراز خرسندی می نماید.

۲) این داستان مرا یاد سریال پوست شیر انداخت که در آن «منصور باجلان» به خاطر عشقی که به برادرش داشت و از اینکه برادرش «نعیم» را بیشتر دوست داشت ، دست به این جنایات شیطانی زد و از عشقی که به برادرش داشت ، حتی مرتکب قتل برادرش نیز شد و با این وجود حتی بعد از قتل نیز عاشق برادرش ماند و . . .

۳) در کل در همین داستان نقل شده از ابلیس نیز چند درس و حکمت نهفته است و برجسته ترین آنها می تواند ؛ در راه عشق از خود گذشتن ، حکمت خداوند بر آزمودن عبادات واقعی، امیدواری به بخشش و رحمت خداوند و . . . عنوان نمود.

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • سه شنبه ۳۱ مرداد ۰۲

قراری بگذار ، تا قدری با هم آه بکشیم . . .

اشتباه از ما بود که خواب سرچشمه را در خیال پیاله می دیدیم

دستهامان خالی
دلهامان پر
گفتگوهامان، مثلا یعنی ما

کاش می‌دانستیم هیچ پروانه‌ای پریروز پیله‌گی خویش را بیاد نمی‌آورد

حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می‌میریم
از خانه که می‌آئی
دستمالی سفید، پاکتی سیگار، گزیده شعر فروغ
و تحملی طولانی بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است.

«سید علی صالحی»

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • دوشنبه ۳۰ مرداد ۰۲

برداشتم از تفکرات وارن فرل (Warren Farrell‎)

گاهی اوقات به ذهنم می رسد که ما مردان در اسارت زنان گرفتار شده ایم ( دامنه معنایی گسترده ای دارد )

و اما بعد . . .

آبراهم لینکلنِ مادر مرده، به گور خودش خندیده است که پایان دوران برده داری را اعلام نموده است!

ما مردان (رنگی پوست) توسط زنان (سفید پوست) هنوز که هنوز است در برده داری به سر می بریم و قاعدتاً اسیر را می بایست غذا و آب داد تا به عنوان برده خدمت نماید و دلیل آشپزی نمودن زنان در خانه برای مردان این است.

😁

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • دوشنبه ۲۳ مرداد ۰۲

سفر بی بازگشت . . .

خانه دلتنگ غروبی خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پُر شد
من به خود گفتم
یک روز گذشت
مادرم آه کشید
زود برخواهد گشت

ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمین دل آن کودک خرد؟
آری آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟

آه ای واژه ی شوم

خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم آه…

«ابتهاج»

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • شنبه ۲۱ مرداد ۰۲

احساس زندگی

انسان با احساس زنده است. ( فلینت )

تمامی حس هایی که انسان درک می کند ، از مغمومیت تا مشعوفیت ، همه و همه انسان را شکل و شمایل داده اند و به نظر این حقیر ! شق مغمومیت برای این انسان خاکی نه تنها لازم و ضروری است ! بلکه به مثابه اور شارژی بهت آور ، که دود از کله خاک خورده و دودآلود این انسان زمینی بر می خیزاند تا که در فلسفه خلقت و موجودیت و وجودیت قدری تأمل و تفکر نماید.

در میان حس های مغموم انسانی ! حس دل تنگی، عجیب عجین شده است برای برانگیختگی !

باشد که تناوب این حس. مستدام باد!

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • چهارشنبه ۱۸ مرداد ۰۲

اسارت متمم عشق نیست

اپیزود اول : هر کسی چه مرد و چه زن ، در زندگی زناشویی و یا هر نوع رابطه ای ! به صورت اختصاصی یکسری آزادی های مشروع دارند که افراد مقابل باید به اون آزادی ها احترام بگذارند و طرف مقابل را در منگنه و محدودیت قرار ندهند، حال این آزادی ها در هر فردی متفاوت بوده و دارای تلورنسی از رفتار هاست.

اپیزود دوم : مرد گنده ، مثل چیز ! از خانمش میترسد. آخر چرا باید برای کشیدن یک نخ سیگار ! اینقدر دروغ و دونگ سر هم کنی تا که در خفا و بدور از فهم زنت این جرم را مرتکب شوی و در آخر به انواع و اقسام محو کننده بو متوسل شوی ؛ از برگ درخت گرفته تا . . .

اپیزود سوم : زن و شوهر وقتی از هم دور هستند باید دلشان برای هم تنگ شود و اینکه می بینی مرد هایی هستند که همسرانشان را تشویق می کنند که ؛ « چند روزی ول کن و استراحت کن و برو خانه پدرت ! » اینها عاشق این هستند که از قید و بند اسارت رها شوند تا کمی در آزادی های مشروع و نامشروع، مست و نشئه شوند ! اینها هیچ وقت عاشق هم نیستند و بر حسب یکسری دلایل غیر از دوست داشتن در کنار هم مانده اند!

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • يكشنبه ۱۵ مرداد ۰۲

بابا فردا پیتزای خوبی بخر …

این عادت ـش به مادربزرگ ـش (مادری) رفته است ، عادت به تکرار یک عمل حتی اگر به آن فعل احتیاجی نباشد، توسط یک شخص و تبدیل شدن آن به یک وظیفه برای همان شخص!

دیشب برای رضایت دادن برای برگشتن به خانه قول پیتزا دادم ، در برگشت برایش از پیتزا فروشی سر خیابان نزدیک خانه مان که کیفیتش بر کمیتش میچربد اما قیمتش کمی بالاست پیتزا خریدم و نوش جان کرد!

امشب هم بر طبق عادت تازه کشف شده اش ، بهانه پیتزا گرفت با اینکه شام را میل کرده بود! و منی که از حقوق این ماه ۷۰۰ هزار تومان باقی مانده بود ، مجبور شدم نصف قیمت پیتزای سر خیابان را بروم و پیتزای آماده از فروشگاه بخرم و در خانه گرم کنم! ( از این مقدار با خرید کمی مایحتاج رسید فروشگاه شد  ۵۰۰ هزار تومان ! )

مشغول خوردن بود که یکباره گفت ، بابا فردا پیتزای خوبی بخر این کمی تند است ! و بعد از هر گازی که میزد ، یک قُلُب آب می نوشید !

حال من مانده ام و عمل به وعده فردا شب !

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • شنبه ۱۴ مرداد ۰۲

تو فقط بِکش !

خستگی از سر و روی ـش می بارید، روز سختی سپری کرده بود در کنار چند نفر ایستاده و شروع به صحبت بود. یکباره دست در کیف رو دوشی اش کرد و پاکت سیگار(مارلبرو فلیتر پلاس وان) را درآورد به طرز هیجان انگیزی سیگار را آتش کرد و با پُکی عمیق، دود حاصل از استعمال را به آسمان هوا کرد و به صحبت کردن ادامه داد… بی هیچ توجهی به چادر روی سر و حجاب کاملی که داشت ! انصافاً زیبایی ذاتی نیز از چهره اش هویدا بود ، صورتی صاف و سفید و تپل ! باقیش نیز بماند !

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • سه شنبه ۱۰ مرداد ۰۲

پارافیلیا ها ، چشم ها را باید شست !

اینکه مرد ها از طریق دیداری (چشم) ارضاء  میشوند و موجبات لذت در آنها شکوفا می گردد ، امری طبیعی است و نمیشود در آن اِن قُلت آورد.

ولی در این زمانه که همه چیز برعکس شده است و در این خیابان و کوچه پس کوچه هایش ! شاهد چشم چرانی خانم ها نیز هستیم که به طور مرموزانه و زیرکانه ای مردان را دید می زنند و تو گویی میخواهند تو را با چشمانشان قورت دهند.

آخر چه دارند این نره خر های پر پشم و زشت ، که لذت دیدن داشته باشند.

همه چیز عوض شده است.

------

۱- پارافیلیا ؛ تماشاگر جنسی.

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • دوشنبه ۲ مرداد ۰۲

تحفه !

اینکه در این وضعیت قاراش میش ، که همه مردمان سرزمینم، هشت ـشان گرو نُه ـشان است و از بوق سگ تا ناله کفتار ! کار می کنند تا که یک لقمه نانی به کف آرند به غفلت نروند ! این چشم و هم چشمی های امروزی که با حاکمیت فضای مجازی در ذهن ها که فلان ـک بهمان وسیله را خریده و یا . . . هدیه و تحفه دادن به عروسی های امروزی نیز شده است قوز بالا قوز !

«یاد فیلم برادران لیلی افتادم که پیرمرد قصه با پول بازشستگی خود ، ۳۰ عدد سکه بهار آزادی ! خریده بود که در بزنگاه تاریخ زیست خود بزرگ خاندان شود و در عروسی ۳۰ عدد سکه به عروس و داماد بدهد ! در حالی که پسران خانواده در فقر و بیکاری بسر میبرند و آخر داستان نیز هیچ خیری از آن ندیدن.»

تجربه ثابت کرده است هدایای نقدی و غیر نقدی که در مراسمات اینچنینی که پولش با هزار ضرب و زور جمع شده است و یکباره در شب عروسی یک کسی دیگر هزینه می شود ، نه برای دهنده و نه گیرنده سود و خیری ندارد، چون چشم هایی است که بدنبالش هستند. و به نتیجه نرسیده، پودر میشود.

به قول یک دوست ، کسی دیگر قرار است کیف دنیا را ببرد و شب عروسی از فرش بر فرش، بر عرش اریکه قدرت بنشیند و بُکند در ... و چشم خمار ارضاء شود کسی دیگر است و پول یامفت ـش را ما بدهیم! هزینه های آرایش ، خرید لباس مجلسی خانم خانما که بماند ! که تا هم فیها خالدون ـمان را میسوزاند.

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • پنجشنبه ۲۹ تیر ۰۲